بازخوانی فرهنگ از دوره‌ی انقلاب ضرورت اساسی و همه‌جانبه یافت. زیرا انقلاب به هر حال ذات ما را عریان کرد. ما را واداشت به دیدن و دریافتنِ اینکه چه بوده‌ایم و نمی‌دانسته‌ایم. با انقلاب شروع کردیم به داوری درباره‌ی بازدارندگی خویش، و فاصله‌گرفتن از آن‌ها. یعنی فاصله گرفتن از ساخت‌های ی، اجتماعی و اقتصادی؛ و خواه ساخت‌های رفتاری و اخلاقی و گفتاری، و . ساخت‌هایی که غالباً وجه مشخصه و حسن فرهنگی ما تلقی می‌شده است. اما چه بسا از منظر تحول و توسعه، مشکل یا عارضه‌ای بیش نبوده است.

انقلاب اساساً نوعی ساخت‌زدایی یا وانهادنِ ساخت‌هاست. به‌قصدِ تغییر در ساخت‌ها، هنجارها و ارزش‌های مستقر پدید می‌آید. پس هم برای کشف و تداوم راه‌های دگرگونی، و هم برای درک تناسب اجتماعی این راه و روش‌ها و ساخت‌های جایگزین‌شونده، باید از یک سو عوامل بازدارنده را به‌درستی بازشناخت؛ و از سوی دیگر اقتضاها و ایجاب‌های جامعه و دوران خویش را در روابط متقابل فرهنگ‌ها دریافت.

بازخوانیِ فرهنگ همچنان که تمرین انتقاد است، تمرین مدارا نیز هست. گسترشِ ذهنیت انتقادی و افزایش تحمل در برابر اندیشه‌ها و عقاید دیگران، دو روی یک سکه‌اند. هر دو نیز کارکرد جامعه‌ی مدنی‌اند که چشم‌انداز امروزین‌شان نهادی شدن حقوق و آزادی‌های دموکراتیک است.

اگر انتقاد از «دیگری» مستم مدارا با «دیگری» است، نقد «خویش» مبتنی بر تحمل در «خویش» است. درک نارسایی‌ها و دشواری‌ها، عارضه‌ها و بازدارندگی‌های فرهنگی ما، مدارایی دردناک می‌طلبد. به‌همان اندازه که طرحِ «خیر» وجودمان ما را به وجود می‌آورد، درک «شر» وجودمان محزونمان می‌کند. اما با تامل در همین خیر و شر است که نشاط راه‌جویی‌های تازه فراهم می‌آید و برای تحمل عقاید و آراء و انتقاد دیگران از خویش آماده می‌شویم.

به این اعتبار، بازخوانی فرهنگ، گفت‌وشنیدی با سنتِ خویش است. یعنی گفت و شنید یکی از اجزای این فرهنگ با اجزای دیگر آن است.

تحلیل و تاویل درون و بیرون ما از هم جداناشدنی است. چه‌بسا در بیرون می‌کوشیده‌ایم با فرهنگی دیگر ارتباط گیریم، اما در درون،ف بر همان اساس قدیم، یا روش‌ها و گرایش‌های همساز با اساس قدیم، عمل می‌کرده‌ایم. چه بسا مبارزان ی و منتقدان تفکر و اخلاق و معرفت، و شاعران و نویسندگان و اندیشمندان که به‌رغم تضاد با وجوه بازدارنده‌ی کهن، و نفیِ نظری آن‌ها، خود در عمل باز صدای همان وجوهِ بازدارنده می‌شده‌اند و می‌شوند. ‌به‌رغمِ طرح گرایش‌های مدرن، گفتارهای سنتی از زبان می‌تراود. [.] به‌رغمِ طرح و درخواست دموکراسی، دیکتاتورمآبانه عمل می‌کنیم. به‌رغم طرح مشارکت در توسعه، بیش از هر چیز مروج هدایت‌آمرانه می‌شویم. به‌رغم نفی استبداد، به آمریت پدرانه و ریش‌سفیدانه، دیکتاتوری صالح و مصلح و نظایر این‌ها می‌گرویم که ریشه در ساختِ استبدادی دیرین دارد؛ و جامعه را در جهتِ جامعه‌ی توده‌وار هدایت می‌کند.

بنابراین از آزادی هم مستبدانه دفاع می‌کنیم.

(تمرینِ مُدارا -بیست مقاله در بازخوانی فرهنگ و .- / محمد مختاری / نشر بوتیمار / چاپ دوم)


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آسمان آبی دبستان غیر دولتی پیشرو Game World نمونه سوالات فرزکاری درجه 2 { امتحانات نهایی} فراتر از گل تعمير وسرويس پکيج بازی ، فیلم انجمن بچه های ساداتی Nichole